صفحه اصلی       نت شارپ       تبلیغات      

سرگرمی و آموزش بازی سرنوشت (قسمت نوزدهم) 81717


رفته رفته شب از راه رسيد و مادر بزرگ هنوز مشغول تغريف كردن قصه اش بود شكوه كه مي ديد زمان به خانه آمدن شوهرش فرا مي رسد از فرصتي كه مادرش براي نفس تازه كردن سكوت كوتاه كرده بود استفاده كرد و گفت:

!
تلگرام ما

می توانید روزانه خبرهای روز را در ایمیل خود مشاهده کنید

@

جدیدترین هابستن

مشاهده تمام اخبارمشاهده تمام اخبار ←

اخبار اتفاقی بستن

مشاهده تمام اخبارمشاهده تمام اخبار←