وقتی شهید املاکی برای شناسایی راه می افتاد، نیروها پشت سر ایشان ستون می شدند و برای رفتن خودبه خود بین نیروها بگوومگو می شد. همه می خواستند و آماده بودند که بروند. حاج حسین راهش را ادامه می داد و نهایتاً می بایستی 5 نفر می رفتند و آن 5 نفر کسانی بودند که باید می رفتند.