صفحه اصلی       نت شارپ       تبلیغات      

پویش و کاوش خاطره خودنوشت از شهید نصرالله ایمانی (4) / محاصره سوسنگرد8152017


در ميان راه کاظم فتاحي را ديدم که حالتي غمگين داشت قدمهاي سنگيني را بر مي داشت . قيافه ها هرگز به انسان شبيه نبود تمام هيکلمان زير خاک شده بود کمي که راه آمديم ديدم يکي از برادران روي زمين افتاده و سر ندارد از روي حسرت به او نگاه کردم و دو دست و پا هم آنجا بود بعد کاظم گفت: (بيا غصه نخور اين احمد است که مي گفت: دوست دارم مثل حسين شهيد شوم عاقبت همين طور شد بي سر شهيد شد)

!
تلگرام ما

می توانید روزانه خبرهای روز را در ایمیل خود مشاهده کنید

@

جدیدترین هابستن

مشاهده تمام اخبارمشاهده تمام اخبار ←

اخبار اتفاقی بستن

مشاهده تمام اخبارمشاهده تمام اخبار←